به چهره معصوم فرزندم نگاه می کنم
گاهی اوقات فراموش می کنم که چگونه به خداوند التماس می کردم که فرزندی سالم به من عطا کند
گاهی اوقات در اثر خستگیهای روزانه و فشارهای زندگی فراموش می کنم که چه روزها و شبهایی اشک می ریختم و زاری می کردم به درگاه خداوند که فرزندی را که در شکم دارم سالم به مقصد برساند
فراموش میکنم که فرشته ای در کنار دارم که اگر نبود همه چیز برایم بی مفهوم بود.
فراموش می کنم بیشتر ببینمش ..
بیشتر برایش وقت بگذارم ..
کمتر سرش فریاد بکشم ..
و کمتر او را مواخذه کنم ..
خدایا!
بار دیگر از درگاهت تقاضای می کنم برای بزرگ کردنش و انسان تربیت کردنش به من صبر بدهی.
بار الها!
از تو می خواهم کمکم کنی برای مهربانتر بودن و اینکه هیچگاه فراموش نکنم که تو او را به من هدیه دادی و او امانتی ست نزد من
ژس باید بکوشم در امانت داری.
بار الها! به من نیرو بده تا چون کوهی محکم در کنارش باشم و به من توانایی بده تا با او دوست باشم.
خدایا !
سپاسگذارم و می دانم وقتی موهبت مادر شدن را به من عطا کردیُنعمت ژرورش درست را نیز عطا خواهی کرد.
God helps who helps themselves
خدا براتون حفظش کنه نازه ناز
واقعا قشنگ بود
بعضی اوقات خیلی چیزها رو که می تونست آرزوی ما باشه والان دراختیار داریم رو فراموش می کنیم
دقیقا، ممنون که اومدید
خوشبحال پسرتون چه مامان خوش ذوق و خوبی داره
وای چقدر خوبه یکی تعریفت کنه ممنون گلم
ان شاالله سلام و سلامت باشید
پسر بچه ها با دختر ها فرق دارند ورجه ورجه ها شون بیشتر است
خب شما هم باید طاقت بیاورید
البته دعوای مادر و فرزند هم خودش عالمی دارد