خاطرات مدرسه پسرم

در این وبلاگ خاطرات پسرم از بدو ورود به دبستان تا مقاطع بالاتر به رشته تحریر در آمده است.

خاطرات مدرسه پسرم

در این وبلاگ خاطرات پسرم از بدو ورود به دبستان تا مقاطع بالاتر به رشته تحریر در آمده است.

غیبت طولانی

سلام ببخشید یه مدت نبودم

دختر عمم که خیلی هم جوون بود فوت کرد که حسابی شوکه شده بودیم و درگیر مراسمات مربوطه

بعدم هم من و هم پسری به شدت سرماخورده شده بودیم که یه هفته تو خونه مامانم افتاده بودیم


محمد حسین کم کم داره خیلی خوب درساشو میخونه ، البته یکم تنبلی هم میکنه و میخواد فرار کنه و مدام تکلیفاشو به بعد موکول می کنه

اما روخوانیش خیلی خوب شده و وقتی داریم تو شهر دور می زنیم تابلو ها رو میخونه و منم مدام باید تایید کنم

جا داره اینجا از معلم پر کار و خلاقشون کمال تشکر و داشته باشم . خدا قوت


و حالا گزارش تصویری از این غیبت طولانی....


رفتن به اداره پست ،مراسم گرامیداشت مقام مدیر ، رفتن به کارگاه کامپیوتر، مراسم شیرینی خوری یادگیری اسم شایان جان، مراسم شب چله و محمد حسینی که بانو شده بود، مراسم گرامی داشت مقام مادر، پخت شالوزرد، پخت نان ، رفتن به امامزاده (واااای چقدر فشرده کار کردم ها)


و مثل سماور، و مثل مسواک، پ مثل پاستیل، پ مثل پارسا جان


محمد حسین و دوست هم میزی اش، ش مثل شانه، گ مثل سگ، پ مثل پنبه، کار با پنبه های رنگی (به سرگروهی پسر گلم)


اینم عروس و داماد شب چله ی ما (طفلی بچم گیر چه داماد زشتی افتاده)



اینم گرامی داشت مقام مادر و گلی که پسری به مامانش داد


اینم نونی که محمد با کمک مامان تو خونه پخت